در چنین شرایطی، با وجود تغییر ذائقه اجتماعی و سیاسی عوام، طی سالهای قبل و با توجه به مانع تراشی ها و سنگ اندازی های رقبای رئیس جمهور جدید، اما احمدی نژاد از پای نایستاد و بی اعتنا به فشارها و کارشکنی ها در داخل و خارج، مصمم تر از گذشته برای دستیابی به آرمان هایش تلاش می کرد.
احمدی نژاد یکه و تنها، یک تنه به مصاف اسرائیلیات هولوکاست رفت؛ آمریکای جهانخوار را در زمین حریف به چالش کشید؛ عنوان سومین شخصیت محبوب جهان اسلام را کسب نمود؛ ملوانان متجاوز روباه پیر را در نهایت اقتدار، دربند و سپس آزاد کرد؛ «اللهم عجل لولیک الفرج ...» را به گوش عالمیان رساند؛ دستیابی به فناوری صلح آمیز هسته ای را حق مسلم ما دانست و ... .
اما مرور زمان، چنین شخصیتی را دچار دگردیسی کرد و اهداف، آرمان ها و اولویت هایش را جایگزین نمود!
یکی از بزرگترین اشتباهات محمود احمدی نژاد، مشغولیت در مناقشات بی ثمر داخلی بود؛ چنانچه وی برخلاف گذشته که رویه سکوت و بی اعتنایی به مخالفین وطنی را در پیش گرفته بود، اینبار در مقام پاسخگویی بر می آمد و موضعی تهاجمی را اتخاذ نمود.
از این رو چندان غیر قابل پیش بینی نبود که احمدی نژاد دیگری تاب و توانی برای تقابل با اسرائیل و تخاصم با آمریکا نداشته باشد، چراکه درگیری در جناح داخل دیگر رمقی برایش باقی نگذاشته بود!
احمدی نژاد دچار تفرقه شد و سررشته حکومت داری را از دست داد و خواسته یا ناخواسته در همان مسیری گام برداشت که مدنظر طراحان عبارت مشهور «تفرقه بیانداز و حکومت کن» بود!
بیاد آورید سخنان چند سال پیش شیمون پرز، رئیس رژیم مجعول صهیونیستی را بدین مضمون که: «ما باید وضعیتی به وجود بیاوریم که در آن، بودن با احمدی نژاد به یک ننگ تبدیل شود.»
با در نظرگیری سرمایه گذاری ها و فعالیت های گسترده جبهه مخالفین جمهوری اسلامی به جهت تحقق شعار فوق، اما سهم بسزای شخص محمود احمدی نژاد در کاهش میزان محبوبیتش نیز غیر قابل اغماض است!
اگر «ولایت مداری» نه در حرف بلکه در عمل به اثبات می رسید؛ اگر تمام اعتبار و آبروی مهرورزان خرج «آقای میم» نمی شد؛ اگر «دلسوزان و منتقدان خیرخواه» همسنگ «دشمنان و مغرضین بالفطره» محسوب نمی شدند؛ اگر تحمل شنیدن نظرات مخالف وجود داشت و اعتراف به اشتباه، ننگ شمرده نمی شد؛ اگر «قول شرف» عملی می شد و «سازمان» به «صندوق» تبدیل نمی شد؛ اگر «بیداری اسلامی»، «بیداری انسانی» نام نمی گرفت و ... اگر و اگر و اگر!
با این حال آیا می توان عدم مراعات تمامی موارد فوق را به بر گردن جریانات داخلی و رسانه های مخالف دولت انداخت؟!
و آیا می توان وجهه کنونی دولت در نزد افکار عمومی را تماماً ناشی از توطئه های گسترده جبهه غرب به سرکردگی آمریکا و اسرائیل غاصب دانست؟!
متأسفانه اینجاست که باید گفت: «از ماست که بر ماست». نه شرایط تغییر کرده و نه زمین و زمان عوض شده اند. این مردم تحت فشار همان مردمی هستند که در دو دوره انتخابات به محمود احمدی نژاد رأی داده اند. این روزنامه ها و سایت های مخالف همان رسانه هایی هستند که همه و همه در سال 84 به حمایت از احمدی نژاد برخاستند. این منتقدین امروز همان وزیران معزول دیروز دولت عدالت محورند. آمریکا همان آمریکا و اسرائیل همان اسرائیل است. اما یک چیز عوض شده و آن خلق و خو و منش و رفتار و سکنات رئیس خدمتگزار است!
هم اکنون 8 سال از 84 گذشته و مغرضان و معاندان تمام تلاش خود در قبولاندن اینکه "سوم تیر 84 اشتباهی محض بود" را بکار بسته اند!
از این رو شخص محمود احمدی نژاد نه بعنوان شخصیتی حقیقی، بلکه بعنوان نماد چنین گفتمانی محسوب می شود و می باید تمام مساعی خویش را برای اعتلای آن بکار بندد تا حماسه سوم تیر، اشتباه محض لقب نگیرد.
در چنین شرایطی از دولتمردان و بالاخص شخص رئیس جمهور انتظار می رود که با کیاست و رعایت مصالح نظام، موجبات تداوم گفتمان سوم تیر را فراهم آورند.
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.